بسم الله الرحمن الرحیم

سلام مهربون خدا

نمی دونم از کجا شروع کنم و چی بنویسم ، فقط اینو میدونم که باید اولین برگ این دفتر حرف های من برای یکتای عالم باشه ،برای خالقم، برای اونی که دوست داره باهاش حرف بزنم ،برای مهربونی که هرچی بیشتر باهاش درد و دل کنم نیرومندترم میکنه، برای تو می نویسم تویی که به من یاد دادی روزانه بارها و بارها تو رو با صفت الرحمن و الرحیم یاد کنم چون میدونستی که من حتما به خطا میرم و هر روز باید یادم باشه که تو بخشنده و مهربانی تا جرات برگشتن داشته باشم . بخشاینده ی عزیز تو به ناتوانی من برای بیان شکری که در خور خدایی خودت باشه آگاهی پس به عظمتت قسم منو جزو شکرگذاران حساب کن هرچند که من توانایی انجام درست اون رو نداشته باشم .خدایا دستم رو رها نکن چون من مثل اون بچه ی بی عقل نوپایی هستم که اگه مادر چشم ازش برداره واسه یه دونه شکلات بی ارزش تا ناکجا آباد میره و دیگه راه برگشتم پیدا نمی کنه .... خدایا شیطون تو بساطش شکلاتای رنگی زیاد داره پس تو مراقبم باش که از شرش به تو پناه می برم . دوستت دارم مهربون خدا


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 شهريور 1398برچسب:مهربون خدا,آغاز, | 15:54 | نویسنده : الهام |

راجع به این چله یه جستجو کنید تو اینترنت پیدا میکنید فقط خواستم بگم شروعش از فرداست تا روز عرفه

التماس دعا

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 شهريور 1393برچسب:, | 22:38 | نویسنده : الهام |

سلام بانو 

  شرم دارم وقتی به افتخار تو به من تبریک میگن .دختر بودن که افتخار نیست پاک بودن افتخار ِ.میخوان این روز رو بهم تبریک بگن از صبر کوزت و مسئولیت حنا و مهربونی ممول مثال میزنن .پس دیگه چرا به افتخار شما این روز رو اسم دختر گذاشتن ؟؟؟ یعنی مسئولیت پذیری  حنا بیشتر از شما بود یا صبر کوزت؟؟؟؟ بمیرم که معصومیتت اینجا هم فریاد میزنه ،با دوستم امشب بیرون بودم فست فودی که رفتیم شلوغ بود پر از دختر و پسر دوستم گفت خب امشب روز دخترِ پسرا دوستاشون به این مناسبت آوردن.

 اما دلم روشنه بزودی دنیا اونی میشه که همه آسمونی ها منتظرشن ،اون موقع حتما بهترین جشن ها به افتخار شما روی زمین به پا میشه .شما هم دعا کنید  .....

میلادت مبارک


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 شهريور 1393برچسب:, | 22:6 | نویسنده : الهام |

سلام امام مهربونم

آقا جون اول بگم راضیم به رضای خدا،بگم از اینکه اذن به پابوسی ندادین و سفرمون کنسل شد هیچ گلایه ای ندارم فقط میخوام یکم باهاتون درد دل کنم میدونم که همه حرفهای گفته و نگفته منو میدونید اما میگم واسه اینکه سبک شم

آقای من دلم خیلی خیلی واستون تنگ شده ،هر روز میگفتم خب خداروشکر یه روز دیگه گذشت کاش بقیه روزها هم زودتر بگذره و بیام پابوست آقا،هر روز خودم رو میدیدم که روبروی ایوون طلا نشستم و با اشک و نگاه باهاتون حرف میزنم و اروم میشم ،هر روز خداروشکر میکردم که امسال دیگه به جای اینکه روز تولد آقام برم مسجد با صدای نقاره و ورود خادم های شما اشک بریزم و بی تابی کنم ،همون جا توی حرم  بی تابی های همه سال های عمرم رو جبران می کنم ،هر روز فکر میکردم اولین لحظه که وارد حرم شما بشم حتما باید برای خدایی که پادشاهی رو نصیب ما ایرانی ها کرد که در خونه ش با عشق گدایی کنیم حتما حتما سجده شکر به جا بیارم .آقا جون داشتم فکر میکردم ، نه راستش فکر نمیکردم دل بود نه فکر و......گریه گریه گریه گریه

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 4 شهريور 1393برچسب:, | 16:4 | نویسنده : الهام |

عزیزی که امروز از وبلاگم دیدن کرد بهم گفت "سعی کن بیشتر  غریبی مولامون رو نشون بدی "

دلم خیلی گرفت که باید از غریبی و غم کسی بگم که همه غم هامو پیشش میبرم ولی قول دادم این کارو انجام بدم .درست همین لحظه که شروع کردم به نوشتن به خودم گفتم وای به من اگه فقط یه میلی ثانیه من به این غربت و غمت اضافه کرده باشم آقا ،که حتما این کارو کردم گریهآقا ببخششششششششششش

آقا تو خودت راه رو به من نشون بده بگو کجا برم ؟چکار کنم ؟چی بگم ؟به کی بگم؟ که دلت شاد بشه، که تمام لحظه های که به خاطر الهام خدا بهت گفته ببین هنوز زوده ،ببین اینا منتظرت نیستن و شما قلب مبارکتون شکست ،کمکم کن آقا جبران کنم


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 4 شهريور 1393برچسب:, | 13:3 | نویسنده : الهام |

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده دارست که دیگر به قسم فکر کند


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 شهريور 1393برچسب:, | 17:24 | نویسنده : الهام |

به حق حضرت زهرا ضامن میشی آقا؟؟؟؟


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 شهريور 1393برچسب:, | 17:15 | نویسنده : الهام |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.